معنی فارسی mindless
B1بدون فکر یا توجه، به طور معمول به کارهایی اطلاق می‌شود که نیاز به تفکر یا تمرکز ندارند.
Lacking thought, consideration, or intelligence.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Showing a lack of forethought or sense.
معنی(adjective):
Having no sensible meaning or purpose.
مثال:
An act of mindless violence.
معنی(adjective):
Heedless.
معنی(adjective):
(of a thing done) Overly repetitive and unchallenging.
معنی(adjective):
Lacking a mind.
مثال:
Atheism alleges that mindless scientific forces control the universe.
example
معنی(example):
تماشای تلویزیون بدون فکر می‌تواند خسته‌کننده باشد.
مثال:
Watching mindless television can be boring.
معنی(example):
او در آزمون یک اشتباه احمقانه کرد.
مثال:
He made a mindless mistake on the test.
معنی فارسی کلمه mindless
:
بدون فکر یا توجه، به طور معمول به کارهایی اطلاق می‌شود که نیاز به تفکر یا تمرکز ندارند.
