معنی فارسی miniatured
B1بزرگنمایی از اشیاء که به شکل کوچکتر طراحی و ساخته میشود.
To make something smaller or in a miniature form.
- verb
verb
معنی(verb):
To make smaller than normal; to reproduce in miniature.
example
معنی(example):
این پروژه برای نمایش کوچکتر مینیاتور شده بود.
مثال:
The project was miniatured for a smaller display.
معنی(example):
او مدل را برای قرار گرفتن روی قفسه مینیاتور کرد.
مثال:
He miniatured the model to fit on the shelf.
معنی فارسی کلمه miniatured
:
بزرگنمایی از اشیاء که به شکل کوچکتر طراحی و ساخته میشود.