معنی فارسی minx
C1زنی بازیگوش و فریبنده که رفتارهای جاذب و جذاب دارد.
An impudent, cunning, or flirty girl or woman.
- noun
noun
معنی(noun):
A mink.
example
معنی(example):
او به دلیل رفتار فریبندهاش به عنوان یک مینس شناخته میشود.
مثال:
She is known as a minx for her flirtatious behavior.
معنی(example):
مینس با شوخیهایش همه را در مهمانی جلب کرد.
مثال:
The minx charmed everyone at the party with her wit.
معنی فارسی کلمه minx
:
زنی بازیگوش و فریبنده که رفتارهای جاذب و جذاب دارد.