معنی فارسی miracled

B2

معجزه‌ای، به معنای ایجاد تغییرات غیرمنتظره و مثبت در شرایط زندگی یا کار.

To have achieved something seemingly impossible or miraculous.

example
معنی(example):

او به طرز معجزه‌آسا از یک وضعیت دشوار خارج شد.

مثال:

She miracled her way out of a difficult situation.

معنی(example):

او احساس کرد که موفقیتش در رقابت به‌طرز معجزه‌آسا بدست آمده است.

مثال:

He felt like he had miracled his success in the competition.

معنی فارسی کلمه miracled

: معنی miracled به فارسی

معجزه‌ای، به معنای ایجاد تغییرات غیرمنتظره و مثبت در شرایط زندگی یا کار.