معنی فارسی miriness

B1

وضعیتی که در آن آب یا محیط به دلیل مواد معلق کدر و غیرشفاف به نظر می‌رسد.

The quality of being muddy or turbid.

example
معنی(example):

مرتب بودن وضعیت آن را دشوار کرده است که هدایت شود.

مثال:

The miriness of the situation made it difficult to navigate.

معنی(example):

در آلودگی رودخانه، ما به زحمت می‌توانستیم ماهی‌ها را ببینیم.

مثال:

In the miriness of the river, we could barely see the fish.

معنی فارسی کلمه miriness

: معنی miriness به فارسی

وضعیتی که در آن آب یا محیط به دلیل مواد معلق کدر و غیرشفاف به نظر می‌رسد.