معنی فارسی misbeholden
B1احساس بدهکاری به کسی به خاطر کمک یا حمایت آنها.
Feeling indebted to someone for their help or support.
- OTHER
example
معنی(example):
او پس از اینکه دوستانش به او کمک کردند، احساس بدهکاری کرد.
مثال:
He felt misbeholden to his friends after they helped him.
معنی(example):
او به خاطر حمایتهای سازمان به آنها بدهکار بود.
مثال:
She was misbeholden to the organization for their support.
معنی فارسی کلمه misbeholden
:
احساس بدهکاری به کسی به خاطر کمک یا حمایت آنها.