معنی فارسی misbiasing

B1

فرآیند ایجاد تعصب نادرست، که منجر به قضاوت و برداشت‌های نادرست می‌شود.

The act of forming incorrect or misguided biases.

example
معنی(example):

او با نادیده گرفتن حقایق دیدگاه خود را نادرست می‌کند.

مثال:

She is misbiasing her perspective by ignoring facts.

معنی(example):

تعصب نادرست می‌تواند بر نتیجه تحلیل تأثیر بگذارد.

مثال:

Misbiasing can affect the outcome of the analysis.

معنی فارسی کلمه misbiasing

: معنی misbiasing به فارسی

فرآیند ایجاد تعصب نادرست، که منجر به قضاوت و برداشت‌های نادرست می‌شود.