معنی فارسی miscognizable
B2غیرقابل شناسایی، به این معنا که نمیتوان یک چیز را به راحتی شناسایی کرد.
Not able to be recognized or understood.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
به دلیل سر و صدا، کلمات غیرقابل شناسایی شدند.
مثال:
Due to the noise, the words became miscognizable.
معنی(example):
تحریفها باعث شدند که پیام غیرقابل شناسایی شود.
مثال:
The distortions made the message miscognizable.
معنی فارسی کلمه miscognizable
:
غیرقابل شناسایی، به این معنا که نمیتوان یک چیز را به راحتی شناسایی کرد.