معنی فارسی miserdom
B1شرایطی که در آن فرد احساس ناراحتی و عدم رضایت دارد.
The state of being miserable or living in misery.
- NOUN
example
معنی(example):
زندگی در سختی میتواند منجر به دیدگاهی تیره درباره زندگی شود.
مثال:
Living in miserdom can lead to a bleak outlook on life.
معنی(example):
افراد معمولاً سختی را با فقدان شادی مرتبط میدانند.
مثال:
People often associate miserdom with lack of joy.
معنی فارسی کلمه miserdom
:
شرایطی که در آن فرد احساس ناراحتی و عدم رضایت دارد.