معنی فارسی mislaying
B1عمل گم کردن چیزی به‌طور تصادفی، و معمولاً ناشی از بی‌توجهی.
The act of losing something temporarily.
- verb
verb
معنی(verb):
To leave or lay something in the wrong place and then forget where one put it.
example
معنی(example):
گم کردن وسایل خود می‌تواند ناامیدکننده باشد.
مثال:
Mislaying your belongings can be frustrating.
معنی(example):
او به خاطر گم کردن عینک آفتابی‌اش معروف است.
مثال:
She is known for mislaying her sunglasses.
معنی فارسی کلمه mislaying
:
عمل گم کردن چیزی به‌طور تصادفی، و معمولاً ناشی از بی‌توجهی.
