معنی فارسی misobey
B1نافرمانی از دستورات، به معنی اطاعت نکردن از قوانین.
To fail to obey rules or commands.
- VERB
example
معنی(example):
او انتخاب کرد که از قوانین وضع شده توسط والدینش نافرمانی کند.
مثال:
He chose to misobey the rules set by his parents.
معنی(example):
نافرمانی میتواند به اقدامات انضباطی منجر شود.
مثال:
Misobeying can lead to disciplinary actions.
معنی فارسی کلمه misobey
:
نافرمانی از دستورات، به معنی اطاعت نکردن از قوانین.