معنی فارسی mispointed

B1

دستورالعمل یا اشاره‌ای که به طور نادرست ارائه شده.

Pointed or indicated incorrectly.

example
معنی(example):

دستورالعمل‌های نادرست به سردرگمی منجر شد.

مثال:

The mispointed instructions led to confusion.

معنی(example):

او متوجه شد که مسیرهای نادرست او باعث تأخیر شده است.

مثال:

He realized his mispointed directions caused a delay.

معنی فارسی کلمه mispointed

: معنی mispointed به فارسی

دستورالعمل یا اشاره‌ای که به طور نادرست ارائه شده.