معنی فارسی misrehearsed

B1

به صورت نادرست تمرین شده، که باعث مشکلاتی در ارائه می‌شود.

Rehearsed incorrectly, leading to potential issues in performance.

example
معنی(example):

بازیگر نادرست تمرین شده بود که بر اعتماد به نفس او در صحنه تأثیر گذاشت.

مثال:

The actor was misrehearsed, which affected his confidence on stage.

معنی(example):

یک صحنه نادرست تمرین شده می‌تواند کل نمایش را خراب کند.

مثال:

A misrehearsed scene can ruin the entire show.

معنی فارسی کلمه misrehearsed

: معنی misrehearsed به فارسی

به صورت نادرست تمرین شده، که باعث مشکلاتی در ارائه می‌شود.