معنی فارسی misrepresentative
B2غیرواقعی یا نادرست در نمایندگی؛ باعث میشود که چیزی به اشتباه نشان داده شود.
Not accurately representing something; misleading.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اطلاعات ارائه شده، نماینده نادرستی از وضعیت بود.
مثال:
The information provided was misrepresentative of the situation.
معنی(example):
اظهارات نادرست او باعث سردرگمی در بین تیم شد.
مثال:
Her misrepresentative comments caused confusion among the team.
معنی فارسی کلمه misrepresentative
:
غیرواقعی یا نادرست در نمایندگی؛ باعث میشود که چیزی به اشتباه نشان داده شود.