معنی فارسی missioned

B1

ماموریت داده شده، تخصیص وظایف مشخص به افراد یا گروه‌ها برای انجام یک کار خاص.

Assigned or tasked with a specific mission or purpose.

example
معنی(example):

آنها به ارائه کمک‌های انسانی مامور شده بودند.

مثال:

They were missioned to provide humanitarian assistance.

معنی(example):

تیم از سوی سازمان برای کمک به قربانیان مامور شده بود.

مثال:

The team was missioned by the organization to aid the victims.

معنی فارسی کلمه missioned

: معنی missioned به فارسی

ماموریت داده شده، تخصیص وظایف مشخص به افراد یا گروه‌ها برای انجام یک کار خاص.