معنی فارسی misunderstandable

B2

چیزی که می‌توان آن را به راحتی فهمید و احتمال سوء تفاهم در آن کم است.

Able to be understood without confusion or misinterpretation.

example
معنی(example):

دستورات واضح و قابل فهم بودند و امکان سوء تفاهم وجود نداشت.

مثال:

The instructions were clear and not misunderstandable.

معنی(example):

او فکر می‌کرد که نقطه نظر او به دلیل لهجه سنگینش قابل سوء تفاهم است.

مثال:

He thought his point was misunderstandable due to his heavy accent.

معنی فارسی کلمه misunderstandable

: معنی misunderstandable به فارسی

چیزی که می‌توان آن را به راحتی فهمید و احتمال سوء تفاهم در آن کم است.