معنی فارسی modificative

B2

تأثیرگذار بر تغییر، به معنای ایجاد تغییر یا تعدیل.

Having the capacity to modify or change something.

example
معنی(example):

تأثیر تغییر طراحی بر قابلیت استفاده را بهبود داد.

مثال:

The modificative impact of the redesign improved usability.

معنی(example):

ما باید به جنبه‌های تغییر دهنده سیاست توجه کنیم.

مثال:

We need to look at the modificative aspects of the policy.

معنی فارسی کلمه modificative

: معنی modificative به فارسی

تأثیرگذار بر تغییر، به معنای ایجاد تغییر یا تعدیل.