معنی فارسی moistly
B1به شیوهای مرطوب، به روشی که رطوبت لازم را حفظ کند.
In a moist manner; retaining moisture.
- ADVERB
example
معنی(example):
کیک به شکلی مرطوب پخته شد تا لطیف بماند.
مثال:
The cake was baked moistly to keep it tender.
معنی(example):
وقتی باغ به طور مرطوب هر روز آبیاری میشد شکوفا میشد.
مثال:
The garden thrived when watered moistly every day.
معنی فارسی کلمه moistly
:
به شیوهای مرطوب، به روشی که رطوبت لازم را حفظ کند.