معنی فارسی mollifyingness
B1ویژگی یا حالت تلطیف و آرامشدهندگی.
The quality of being calming or soothing.
- NOUN
example
معنی(example):
تلطیفکنندگی لحن او به بچهها آرامش داد.
مثال:
The mollifyingness of her tone reassured the children.
معنی(example):
تلطیفکنندگی میتواند ویژگی حیاتی در میانجیگران باشد.
مثال:
Mollifyingness can be an essential trait in mediators.
معنی فارسی کلمه mollifyingness
:
ویژگی یا حالت تلطیف و آرامشدهندگی.