معنی فارسی mommy
A1مامی، اصطلاحی است که کودکان برای مادر خود استفاده می‌کنند و حاکی از نزدیکی و محبت است.
An informal term used by children to refer to their mother, conveying affection and familiarity.
- noun
- verb
- adjective
noun
معنی(noun):
(usually childish) Mother.
verb
معنی(verb):
To treat someone like a mother would; to mother someone.
adjective
معنی(adjective):
(chiefly in the superlative) Characteristic of a mother; motherly.
مثال:
She is the mommiest of mommies.
example
معنی(example):
مامی اغلب اولین کلمه‌ی کودک برای اشاره به مادرش است.
مثال:
Mommy is often a child's first word for their mother.
معنی(example):
او دوست دارد وقتی از مدرسه به خانه می‌آید، با مامی‌اش وقت بگذراند.
مثال:
She loves to spend time with her mommy when she gets home from school.
معنی فارسی کلمه mommy
:
مامی، اصطلاحی است که کودکان برای مادر خود استفاده می‌کنند و حاکی از نزدیکی و محبت است.
