معنی فارسی money-making
B1تولید درآمد، به کار یا فرآیندی اشاره دارد که منجر به کسب درآمد می‌شود.
The process of generating profits or income.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
The acquisition of money
adjective
معنی(adjective):
Profitable.
مثال:
He's always working on one money-making project or another.
معنی(adjective):
For profit.
مثال:
We're a moneymaking enterprise, not a charity.
example
معنی(example):
او یک وبلاگ در مورد مالی شخصی ایجاد کرد که درآمدزاست.
مثال:
She started a money-making blog about personal finance.
معنی(example):
طرح‌های درآمدزا نیاز به برنامه‌ریزی و تحقیق دقیق دارند.
مثال:
Money-making ventures require careful planning and research.
معنی فارسی کلمه money-making
:
تولید درآمد، به کار یا فرآیندی اشاره دارد که منجر به کسب درآمد می‌شود.
