معنی فارسی mongreldom
B2مخلوطزبان وضعیت یا شرایطی است که شامل فرهنگهای مختلط باشد، معمولاً به کسانی اطلاق میشود که دارای ریشههای مختلف هستند.
The condition of being or identifying as a mix of different cultures.
- NOUN
example
معنی(example):
او زمانی که میراث مختلط خود را پذیرفت، حس مخلوطزبانیش را احساس کرد.
مثال:
He felt a sense of mongreldom when he embraced his mixed heritage.
معنی(example):
مخلوطزبان به حالت وجود داشتن ترکیبی از فرهنگهای مختلف اشاره دارد.
مثال:
Mongreldom can refer to the condition of being a mix of various cultures.
معنی فارسی کلمه mongreldom
:
مخلوطزبان وضعیت یا شرایطی است که شامل فرهنگهای مختلط باشد، معمولاً به کسانی اطلاق میشود که دارای ریشههای مختلف هستند.