معنی فارسی monkeying

B2

بازی کردن یا شوخی کردن به طور غیر جدی و مضر.

To act in a playful or foolish manner.

verb
معنی(verb):

To meddle; to mess (with).

مثال:

Please don't monkey with the controls if you don't know what you're doing.

معنی(verb):

To mimic; to ape.

example
معنی(example):

دیگر شوخی نکن و به کار برس.

مثال:

Stop monkeying around and get to work.

معنی(example):

او با دستگاه بازی می‌کرد و سعی داشت آن را تعمیر کند.

مثال:

He was monkeying with the device, trying to fix it.

معنی فارسی کلمه monkeying

: معنی monkeying به فارسی

بازی کردن یا شوخی کردن به طور غیر جدی و مضر.