معنی فارسی monobrominated

B1

مونوبرومینه شده، به حالتی از یک ترکیب شیمیایی اطلاق می‌شود که تنها یک اتم برم به آن اضافه شده باشد.

Describing a compound that contains one bromine atom substituted for a hydrogen atom.

example
معنی(example):

ترکیب به صورت مونوبرومینه شد تا واکنش‌پذیری آن افزایش یابد.

مثال:

The compound was monobrominated to enhance its reactivity.

معنی(example):

دانشمندان دریافتند که مواد مونوبرومینه دارای خواص منحصر به فردی هستند.

مثال:

Scientists found that monobrominated substances have unique properties.

معنی فارسی کلمه monobrominated

: معنی monobrominated به فارسی

مونوبرومینه شده، به حالتی از یک ترکیب شیمیایی اطلاق می‌شود که تنها یک اتم برم به آن اضافه شده باشد.