معنی فارسی monometallist
B2منومتالیست، فردی که بر لزوم استفاده از یک فلز خاص در مبادلات مالی تأکید دارد.
An advocate of a monetary system that relies solely on a single metal.
- NOUN
example
معنی(example):
منومتالیست خواستار بازگشت به طلا به عنوان ارز بود.
مثال:
The monometallist advocated for a return to gold as currency.
معنی(example):
او خود را به عنوان یک منومتالیست معرفی میکند و از استاندارد طلا حمایت میکند.
مثال:
She identifies as a monometallist, promoting a gold standard.
معنی فارسی کلمه monometallist
:
منومتالیست، فردی که بر لزوم استفاده از یک فلز خاص در مبادلات مالی تأکید دارد.