معنی فارسی monomolecularly
B1منومولکولی به شیوهای اطلاق میشود که در آن تنها مولکولهای فراهمشده در واکنشها شرکت دارند.
Describing processes that occur at the level of single molecules.
- ADVERB
example
معنی(example):
این فرایند به طور منومولکولی رخ میدهد و تنها مولکولهای منفرد را در بر میگیرد.
مثال:
The process occurs monomolecularly, involving single molecules.
معنی(example):
واکنش به طور منومولکولی تحت شرایط کنترلشده بررسی شد.
مثال:
The reaction was examined monomolecularly under controlled conditions.
معنی فارسی کلمه monomolecularly
:
منومولکولی به شیوهای اطلاق میشود که در آن تنها مولکولهای فراهمشده در واکنشها شرکت دارند.