معنی فارسی moodishly

B1

به صورت حالت‌زده، با تغییرات و نوساناتی در حالت روحی.

In a manner that reflects changing moods or emotions.

example
معنی(example):

او به صورت حالت‌زده‌ای درباره پایان فیلم نظر داد.

مثال:

She moodishly commented on the movie's ending.

معنی(example):

او با حالتی حالت‌زده به موضوع نزدیک شد که همه را سردرگم کرد.

مثال:

He approached the topic moodishly, which confused everyone.

معنی فارسی کلمه moodishly

: معنی moodishly به فارسی

به صورت حالت‌زده، با تغییرات و نوساناتی در حالت روحی.