معنی فارسی moolah
B1واژهای غیررسمی برای نشان دادن پول، بهخصوص در زبان محاورهای.
Slang term for money, often used informally.
- noun
noun
معنی(noun):
A religious scholar and teacher of sharia law.
example
معنی(example):
من نیاز دارم که پول بیشتری برای تعطیلاتم پسانداز کنم.
مثال:
I need to save more moolah for my vacation.
معنی(example):
او به دنبال راههایی برای کسب پول اضافی است.
مثال:
He is looking for ways to make some extra moolah.
معنی فارسی کلمه moolah
:
واژهای غیررسمی برای نشان دادن پول، بهخصوص در زبان محاورهای.