معنی فارسی moonlessness
B1عدم وجود ماه، وضعیتی که در آن ماه دیده نمیشود و معمولاً میتواند احساساتی را به وجود آورد.
The state of being without the moon, often creating a specific mood or atmosphere.
- NOUN
example
معنی(example):
بدون ماه بودن شب، جوی عجیب و غریب ایجاد کرد.
مثال:
The moonlessness of the evening created an eerie atmosphere.
معنی(example):
او درباره بدون ماه بودن و تأثیر آن بر حالت روحیاش تأمل کرد.
مثال:
He reflected on the moonlessness and its impact on his mood.
معنی فارسی کلمه moonlessness
:
عدم وجود ماه، وضعیتی که در آن ماه دیده نمیشود و معمولاً میتواند احساساتی را به وجود آورد.