معنی فارسی mopped
A2به عمل تمیز کردن یا خشک کردن سطحی با استفاده از تی گفته میشود، معمولاً در مواردی که مایعات ریخته شده است.
Past tense of mop; to clean a surface using a mop.
- verb
verb
معنی(verb):
To rub, scrub, clean or wipe with a mop, or as if with a mop.
مثال:
to mop (or scrub) a floor
معنی(verb):
To make a wry expression with the mouth.
example
معنی(example):
او پس از ریختن مواد، زمین را تی کشید.
مثال:
She mopped the floor after the spill.
معنی(example):
او عرق را از پیشانیاش پاک کرد.
مثال:
He mopped the sweat from his forehead.
معنی فارسی کلمه mopped
:
به عمل تمیز کردن یا خشک کردن سطحی با استفاده از تی گفته میشود، معمولاً در مواردی که مایعات ریخته شده است.