معنی فارسی moratory

B2

موراتوری، به معنای تعلیق یا معلق کردن، به طور خاص زمانی که به تعویق انداختن یک عمل یا قانونی اشاره دارد.

A delay or suspension of an action, often related to payments or obligations.

example
معنی(example):

دوره موراتوری به صاحبان خانه اجازه می‌دهد تا پرداخت‌های خود را به تأخیر بیندازند.

مثال:

The moratory period allowed homeowners to delay their payments.

معنی(example):

دولت در طول بحران، موراتوری بر ساخت و سازهای جدید اعلام کرد.

مثال:

The government declared a moratory on new constructions during the crisis.

معنی فارسی کلمه moratory

: معنی moratory به فارسی

موراتوری، به معنای تعلیق یا معلق کردن، به طور خاص زمانی که به تعویق انداختن یک عمل یا قانونی اشاره دارد.