معنی فارسی morphologic
B2مربوط به شکل و ساختار موجودات زنده و ارگان‌ها.
Relating to the form and structure of organisms.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or pertaining to morphology; morphological
example
معنی(example):
مطالعات مورفولوژیکی به ما کمک می‌کند تا آناتومی موجودات را بشناسیم.
مثال:
Morphologic studies help us understand the anatomy of creatures.
معنی(example):
ویژگی‌های مورفولوژیکی برگ‌ها در گونه‌های مختلف متفاوت است.
مثال:
The morphologic features of the leaves vary among species.
معنی فارسی کلمه morphologic
:
مربوط به شکل و ساختار موجودات زنده و ارگان‌ها.
