معنی فارسی morw
B2مور، موجودی که ممکن است با موجودات دیگر اشتباه گرفته شود.
A creature that may often be mistaken for other animals.
- NOUN
example
معنی(example):
مور و اغلب با موجودات دیگر اشتباه گرفته میشود.
مثال:
The morw is often mistaken for other creatures.
معنی(example):
آنها عادات مور را در طبیعت مطالعه کردند.
مثال:
They studied the morw's habits in the wild.
معنی فارسی کلمه morw
:
مور، موجودی که ممکن است با موجودات دیگر اشتباه گرفته شود.