معنی فارسی mos
A2حشرات کوچکی که معمولاً در مناطقی با رطوبت بالا زندگی میکنند و به خون موجودات زنده آسیب میزنند.
Small flying insects that belong to the family Culicidae; known for their bites, which can transmit diseases.
- noun
noun
معنی(noun):
Singular of mores
example
معنی(example):
مگسها حشرات کوچک بالداری هستند که معمولاً در نزدیکی آب یافت میشوند.
مثال:
Mos are small, winged insects that are often found near water.
معنی(example):
صدای مگسها را که دور برکه میچرخیدند، شنیدم.
مثال:
I heard the mos buzzing around the pond.
معنی فارسی کلمه mos
:
حشرات کوچکی که معمولاً در مناطقی با رطوبت بالا زندگی میکنند و به خون موجودات زنده آسیب میزنند.