معنی فارسی mosk

B1

مسجد، محلی برای درگذشت مؤمنان مسلمان، جایی که نماز جماعت برگزار می‌شود.

A place of worship for Muslims, where they gather for communal prayers.

example
معنی(example):

مسجد با معماری زیبا طراحی شده بود.

مثال:

The mosque was designed with beautiful architecture.

معنی(example):

هر جمعه، جامعه در مسجد برای نماز گرد هم می‌آید.

مثال:

Every Friday, the community gathers at the mosk for prayers.

معنی فارسی کلمه mosk

: معنی mosk به فارسی

مسجد، محلی برای درگذشت مؤمنان مسلمان، جایی که نماز جماعت برگزار می‌شود.