معنی فارسی mossless
B1بدون خزه، به معنی عدم وجود خزه در یک محیط یا سطح.
Without moss; characterized by the absence of moss.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سنگ بدون خزه در برابر سبزی طبیعت نمایان بود.
مثال:
The mossless rock was stark against the greenery.
معنی(example):
آنها چشماندازهای بدون خزه را برای باغ خود ترجیح میدهند.
مثال:
They prefer mossless landscapes for their garden.
معنی فارسی کلمه mossless
:
بدون خزه، به معنی عدم وجود خزه در یک محیط یا سطح.