معنی فارسی mountainwards
B1به سمت کوه، در جهت کوهها، به عنوان یک حالت حرکتی.
In a direction toward the mountains.
- OTHER
example
معنی(example):
کوهنوردان به سمت کوهها قدم زدند در حالی که خورشید غروب میکرد.
مثال:
The hikers walked mountainwards as the sun set.
معنی(example):
ما به سمت کوهها برای تعطیلات آخر هفتهمان حرکت کردیم.
مثال:
We headed mountainwards for our weekend retreat.
معنی فارسی کلمه mountainwards
:
به سمت کوه، در جهت کوهها، به عنوان یک حالت حرکتی.