معنی فارسی movably
B1به روشی که امکان حرکت یا جابجایی را میدهد.
In a manner that allows for ease of movement.
- ADVERB
example
معنی(example):
قفسهها به گونهای طراحی شدهاند که به صورت حرکتی به دیوار متصل شوند.
مثال:
The shelves are designed to be movably attached to the wall.
معنی(example):
موارد باید به شکلی قابل جابجایی برای استفاده کارآمد از فضا ترتیب بندی شوند.
مثال:
Items should be arranged movably for efficient use of space.
معنی فارسی کلمه movably
:
به روشی که امکان حرکت یا جابجایی را میدهد.