معنی فارسی move off

B1

به معنای ترک کردن یا جدا شدن از یک مکان خاص.

To leave a particular place, especially to start a journey.

example
معنی(example):

وقت آن است که از مبل بلند شویم و به پیاده‌روی برویم.

مثال:

It's time to move off the couch and go for a walk.

معنی(example):

ما باید از جاده اصلی دور شویم تا کوتاه‌ترین مسیر را پیدا کنیم.

مثال:

We need to move off the main road to find the shortcut.

معنی فارسی کلمه move off

: معنی move off به فارسی

به معنای ترک کردن یا جدا شدن از یک مکان خاص.