معنی فارسی muckiness
B1حالت یا وضعیتی که با گل و لای یا کثیفی همراه باشد.
The state of being dirty, muddy, or filthy.
- NOUN
example
معنی(example):
کثیفی زمین جشنواره ناخوشایند بود.
مثال:
The muckiness of the festival ground was unpleasant.
معنی(example):
او در مورد کثیفی خیابانها بعد از باران شکایت کرد.
مثال:
He complained about the muckiness of the roads after the rain.
معنی فارسی کلمه muckiness
:
حالت یا وضعیتی که با گل و لای یا کثیفی همراه باشد.