معنی فارسی muddle up
B1به هم ریختن یا قاطی کردن چیزها، ماهیت وسایل یا مواردی که باید منظم باشند.
To mix things up or confuse their order.
- verb
verb
معنی(verb):
To confuse (one or more objects with another object or other objects)
مثال:
Whenever I meet the twins, I always muddle up their names. I call John Jim, and Jim John.
معنی(verb):
To mix together
مثال:
muddle up the letters in the word, and try to make new ones.
example
معنی(example):
او معمولاً ترتیب کتاب‌ها را قاتی می‌کند.
مثال:
She tends to muddle up the order of the books.
معنی(example):
او هنگام آشپزی، مواد را قاتی کرد.
مثال:
He muddled up the ingredients while cooking.
معنی فارسی کلمه muddle up
:
به هم ریختن یا قاطی کردن چیزها، ماهیت وسایل یا مواردی که باید منظم باشند.
