معنی فارسی mudland

B1

منطقه‌ای با خاک گلی که معمولاً به زراعت و رشد گیاهان کمک می‌کند.

An area characterized by fertile mud, conducive to agriculture and plant growth.

example
معنی(example):

زمین گلی حاوی مواد مغذی بسیاری بود و برای کشاورزی مناسب بود.

مثال:

The mudland was rich in nutrients, perfect for farming.

معنی(example):

حیوانات در زمین گلی به دلیل منابع غذایی فراوان به خوبی زندگی می‌کردند.

مثال:

Animals thrived in the mudland due to its abundant food sources.

معنی فارسی کلمه mudland

: معنی mudland به فارسی

منطقه‌ای با خاک گلی که معمولاً به زراعت و رشد گیاهان کمک می‌کند.