معنی فارسی mulctatory
B2درخواست جریمه یا تحمیل خسارت بر کسی به دلیل رفتار نادرست، به نوعی که باعث نادیده گرفتن قوانین میشود.
Pertaining to the imposition of fines or penalties as a form of punishment.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قانون جریمهگذار بود و جریمههایی برای کسانی که قوانین را زیر پا میگذاشتند تعیین میکرد.
مثال:
The law was mulctatory, imposing fines on those who broke the rules.
معنی(example):
اقدامات جریمهگذار برای اطمینان از پیروی از قوانین اعمال شد.
مثال:
The mulctatory measures were put in place to ensure compliance.
معنی فارسی کلمه mulctatory
:
درخواست جریمه یا تحمیل خسارت بر کسی به دلیل رفتار نادرست، به نوعی که باعث نادیده گرفتن قوانین میشود.