معنی فارسی multicentrally
B1به شکلی که چندین مرکز در آن دخالت دارد.
In a manner that involves multiple centers.
- ADVERB
example
معنی(example):
این پروژه بهصورت چند مرکزی مدیریت شد تا کارایی بهبود یابد.
مثال:
The project was managed multicentrally to improve efficiency.
معنی(example):
تیمهای سازمانیافته چند مرکزی میتوانند بهطور مؤثر همکاری کنند.
مثال:
Multicentrally organized teams can collaborate effectively.
معنی فارسی کلمه multicentrally
:
به شکلی که چندین مرکز در آن دخالت دارد.