معنی فارسی multiscale

B2

تحلیلی که از چندین مقیاس مختلف برای بررسی یک پدیده یا مسئله استفاده می‌کند.

Referring to methods or analyses that involve multiple levels or dimensions of scale.

adjective
معنی(adjective):

Of, pertaining to, or operating across multiple scales.

example
معنی(example):

تحلیل چند مقیاسی به ما کمک کرد تا مسئله را از دیدگاه‌های مختلف درک کنیم.

مثال:

The multiscale analysis helped us understand the problem from different perspectives.

معنی(example):

در زیست‌شناسی، مدل‌سازی چند مقیاسی تعاملات در سطوح مختلف سازمانی را فاش می‌کند.

مثال:

In biology, multiscale modeling reveals interactions at different levels of organization.

معنی فارسی کلمه multiscale

: معنی multiscale به فارسی

تحلیلی که از چندین مقیاس مختلف برای بررسی یک پدیده یا مسئله استفاده می‌کند.