معنی فارسی multivagant
B1به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که در آن شخص یا اشیاء به طور مداوم در حال حرکت یا گشت و گذار هستند.
Wandering or roaming; frequently moving from place to place.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت چندان سیار گردشگران واضح بود.
مثال:
The multivagant nature of the tourists was evident.
معنی(example):
هنرمندان گردشگر به دنبال الهام معمولاً سفر میکنند.
مثال:
Multivagant artists often travel to find inspiration.
معنی فارسی کلمه multivagant
:
به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که در آن شخص یا اشیاء به طور مداوم در حال حرکت یا گشت و گذار هستند.