معنی فارسی mumbler

B1

شخصی که هنگام صحبت کردن به طوری که شفاف و واضح نباشد، بلکه به آرامی و به صورت مبهم بیان می‌کند.

A person who speaks in a quiet or indistinct manner, making it difficult for others to hear or understand them.

example
معنی(example):

بیشتر افرادی که در کلاس لحن آرامی صحبت می‌کنند، فهم درس را دشوار می‌کنند.

مثال:

The mumbler in class often makes it hard to understand the lesson.

معنی(example):

او به خاطر صحبت کردن آرامش معروف بود و شنیدن آنچه می‌گفت دشوار بود.

مثال:

He was a notorious mumbler, making it difficult to hear what he said.

معنی فارسی کلمه mumbler

: معنی mumbler به فارسی

شخصی که هنگام صحبت کردن به طوری که شفاف و واضح نباشد، بلکه به آرامی و به صورت مبهم بیان می‌کند.