معنی فارسی mumming

B2

عمل انجام دادن یک نمایش یا جشنواره سنتی که معمولاً شامل نقاب زدن و اجراهای خیابانی است.

The act of performing in a traditional play or festival, often involving masks and street performances.

verb
معنی(verb):

To act in a pantomime or dumb show.

noun
معنی(noun):

A pantomime or dumb show.

example
معنی(example):

مراسم مامی معمولاً بخشی از جشنواره‌های سنتی است.

مثال:

Mumming is often part of traditional festivals.

معنی(example):

کودکان از مراسم مامی در طول جشن لذت بردند.

مثال:

The children enjoyed mumming during the celebration.

معنی فارسی کلمه mumming

: معنی mumming به فارسی

عمل انجام دادن یک نمایش یا جشنواره سنتی که معمولاً شامل نقاب زدن و اجراهای خیابانی است.