معنی فارسی mumsy

B2

سبک یا ویژگی‌هایی که به مادران و نقش‌های مادری مربوط می‌شود.

Having characteristics that are typically associated with mothers, often implying comfort or simplicity.

noun
معنی(noun):

Mum, mother.

adjective
معنی(adjective):

Characteristic of a mum; motherly.

example
معنی(example):

او لباسی با سبک مامی پوشید که بسیار راحت بود.

مثال:

She wore a mumsy dress that was very comfortable.

معنی(example):

تزئینات خانه‌اش کمی به سبک مامی هستند.

مثال:

The decorations in her home are a bit mumsy.

معنی فارسی کلمه mumsy

: معنی mumsy به فارسی

سبک یا ویژگی‌هایی که به مادران و نقش‌های مادری مربوط می‌شود.