معنی فارسی mundanely
B1به معنای انجام کارهایی به شیوهای عادی و بدون ذوق و شوق.
In a manner that is ordinary, routine, or lacking excitement.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز ماندالی به او در مورد برنامه جلسه یادآوری کرد.
مثال:
She mundanely reminded him about the meeting schedule.
معنی(example):
کارها به طور ماندال انجام شدند و هیچ حسی از فوریت وجود نداشت.
مثال:
The tasks were handled mundanely, with no sense of urgency.
معنی فارسی کلمه mundanely
:
به معنای انجام کارهایی به شیوهای عادی و بدون ذوق و شوق.